نكاتي درباره ترجمه فارسي قرآن كريم از استاد فولادوند

پدیدآورعباس مرادی

تاریخ انتشار1388/12/13

منبع مقاله

share 2469 بازدید
نكاتي درباره ترجمه فارسي قرآن كريم از استاد فولادوند

عباس مرادي

ترجمه ‌فارسي استاد محمّد مهدي فولادوند از قرآن كريم در حال حاضر در شمار يكي از بهترين ترجمه‌هاي فارسي قرآن قرار دارد كه مورد پسند محققّان و صاحب نظران واقع شده است. از هنگام انتشار اين ترجمه (بهمن ماه1373) تا كنون از سوي قرآن پژوهان نقدهاي سنجيده و عالمانه‌اي بر آن نوشته شده و در مجلاّت مختلف به چاپ رسيده است. مترجم گرامي در چاپ سوم اين ترجمه (دي ماه1376) با عنايت به نقدهاي مذكور، تعدادي از اشكالات مطرح شده را در ويرايش جديد اصلاح و با تجديد نظر كامل منتشر كرده‌اند كه در خور تقدير و ستايش است.
نگارنده اين سطور با انگيزه عشق و علاقه به كلام الهي، هنگام مطالعه ‌اين ترجمه گران‌سنگ به نكاتي برخورد كرده است كه بيان آن براي دوستداران پيام وحي خالي از فايده نيست. قبل از شروع بحث يادآوري اين نكته لازم است كه اين مطالب بر اساس چاپ سوم اين ترجمه نوشته شده و همچنين نكات مطرح شده از جزء‌شانزدهم به بعد مي‌باشد.
1. سوره كهف، آيه 83 در ترجمه ‌عبارت «قل سأتلوا عليكم منه ذكراً» استاد فولادوند نوشته‌اند:‌«بگو بزودي چيزي از او براي شما خواهم خواند». در اينجا واژه «ذكراً»، «چيزي» معنا شده است كه مناسب نيست؛ سيوطي در كتاب «الاتقان» ضمن آوردن بيست وجه براي واژه ذكر در قرآن، اين كلمه را در اينجا به معني «خبر»‌دانسته است.1
2. سوره مريم، آيه 25 در ترجمه جمله «تساقط عليك رطباً‌جنيّاً» نوشته‌اند: «تا بر تو خرماي تازه فرو ريزد». خرماي تازه برگردان واژه «رطب» است؛2 بنابراين كلمه «جنيّا» ترجمه نشده است: «جنياً: ناضجاً صالحاً للاجتناء»3؛ جنّي: ميوه رسيده كه وقت چيدنش باشد.4
3. سوره مريم، آيه 40 در ترجمه عبارتِ «انّا نحن نرث الارض و من عليها» نوشته‌اند: «ماييم كه زمين را با هر كه در آن است به ميراث مي‌بريم» حرف جر «علي» در اينجا «در» معنا شده است كه نادرست است. ابن هشام در مغني‌اللبيب مي‌نويسد: كه اين حرف بيشتر براي استعلاء به‌كار مي‌رود؛ سپس نُه معنا براي آن ذكر مي‌كند كه در هيچ يك از اين موارد نه‌گانه، «علي» به معناي ظرفيّت مكاني به كار نرفته است.5
4. سوره طه، آيه 74 در ترجمه عبارت «من يأت ربّه مجرما» نوشته‌اند: «هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود» استاد فولادوند به جاي فعل «يأت» فعل «يذهب» را ترجمه كرده‌اند: «اتي ـِِـ أتيا، اتياناً: جاء»6 بديهي است كه فعل مذكور هيچ‌گاه به معناي «رفتن» به كار نمي‌رود.
5. سوره انبياء آيه 77 در ترجمه عبارت «نصرناه» فعل «نصرنا» را «پيروزي بخشيديم» معنا كرده‌اند. «واژه نصر» (و همه مشتقات آن از قبيل: نصر، انصار، ناصر و…) به معناي ياري و امداد است… در قرآن كريم براي «پيروزي» غالباً واژه «فتح» به‌كار رفته است؛ مانند: «انّا فتحنا لك فتحاً‌مبيناً» (فتح، 48/1)7
6. سوره نور، آيه 63 در ترجمه عبارت «لاتجعلوا دعاء الرّسول بينكم كدعاء بعضكم بعضاً» آورده‌اند: «خطاب كردن پيامبر را در ميان خود مانند خطاب كردن بعضي از خودتان به بعضي ديگر قرار مدهيد». معادل دقيق عبارتِ «بعضكم بعضاً» به فارسي «يكديگر» است: معني آن است كه «رسول را چنان نخوانيد كه يكديگر را خوانيد.»8
7. سوره فرقان، آيه 5 در ترجمه عبارتِ «قالوا اساطير الاولين اكتتبها فهي تملي عليه بكرة و اصيلا» نوشته‌اند: «گفتند افسانه‌هاي پيشينيان است كه آنها را براي خود نوشته و صبح و شام بر او املا مي‌شود.» عبارت «تملي عليه» در اينجا «املا مي‌شود» برگردان شده كه مناسب نيست و بايد «خوانده مي‌شود» معنا شود. استاد خرمشاهي در ذيل اين آيه نوشته است: معناي «تملي عليه» هم ظاهراً اين است كه بر او املا مي‌كردند كه بنويسد، امّا ميبدي و زمخشري و امام فخر هوشمندانه بر آنند كه در اينجا املا به معناي معهود مراد نيست بلكه اين است كه نوشته‌ها را با تأني و تكرار براي او مي‌خواندند كه به تلقين و تكرار فرا گيرد.9
در تأييد سخن استاد خرمشاهي بايد اضافه كنيم كه در مجاز القرآن نيز در ذيل اين آيه آمده است:‌«تملي عليه» اي تقرأ‌عليه.10
8. سوره شعراء، آيه ‌102 در ترجمه عبارتِ «فلو أنّ لنا كرَّة فنكون من المؤمنين» نوشته‌اند: «و اي كاش كه بازگشتي براي ما بود و از مؤمنان مي‌شديم». حرف «فاء» در اينجا «عاطفه» معنا شده كه نادرست است. لو در اينجا حرف تمنّا و حرف «فاء» براي سببيّت است و دليل آن، اين است كه بعد از فاء سببيّه، أن مقدّره فعل مضارع نكون را منصوب كرده است؛ زيرا يكي از موارد منصوب شدن فعل مضارع اين است كه فاء سببيّت مسبوق به طلب، قبل از آن بيايدد.11
9. سوره قصص، آيه 32 در ترجمه عبارت «اسلك يدك في جيبك تخرج بيضاء من غير سوء» نوشته‌اند: «دست خود را به گريبانت ببر تا سپيدي بي‌گزند بيرون بيايد» در ترجمه اين عبارت دو اشكال ديده مي‌شود:‌
الف) فعل امر «اسلك» به اشتباه «ببر» معنا شده است، در صورتي كه معناي صحيح آن در اينجا «فرو بر، داخل كن» است؛ بهترين شاهد براي اثبات اين گفته آيه 12 سوره نمل است: «ادخل يدك في جيبك». و نكته ديگر اينكه حرف جر «في»، «به» معنا شده است.
ب) در اين عبارت «بيضاء» به عنوان فاعل «تخرج» معنا شده است كه نادرست است؛ براي توضيح بيشتر، اعراب اين بخش از آيه ذكر مي‌شود: «تخرج فعل مضارع مجزوم است زيرا در جواب طلب آمده و فاعل آن «هي» مستتر است و «بيضاء» حال است.»12 در ضمن ضمير مستتر «هي» به «يد» بر مي‌گردد. با توجه به توضيحات فوق اين بخش از آيه بهتر است اين گونه ترجمه شود: دستت را در گريبانت فرو بر تا [در حالي‌كه] سپيدي بي‌گزند [است] بيرون بيايد.
10. سوره لقمان، آيه 22 در عبارتِ «فقد استمسك بالعروة‌الوثقي»، واژه «العروة» را «ريسمان» معنا كرده است، در صورتي كه اين واژه به معناي «دستاويز» است: «عروة: دستگيره، دستاويز…» در اقرب الموارد آمده است: العروة من الدلو والكوز: المقبض اي اذنهما و كل ما يؤخذ باليد من حلقه فهو عروة»13. بنابراين معناي «ريسمان» در اينجا مناسب نيست.
11. سوره سبأ، آيه 5 در ترجمه عبارتِ «اولئك لهم عذاب من رجز اليم» نوشته‌اند: «بر ايشان، عذابي از بلايي دردناك باشد» در اين ترجمه سه اشكال ديده مي‌شود:‌
الف) ضمير «اولئك» معنا نشده است.
ب) واژه «رجز» بلا معنا شده كه نادرست است. جوهري در صحاح «رجز» را پليدي معنا كرده است.14 امّا اين واژه در قرآن كريم به معناي ديگر آمده است. سيوطي مي‌نويسد: «آنچه لفظ «رجز» هست به معني عذاب مي‌باشد جز در «والرجز فاهجر» (مدثر، 74/5) كه منظور بت است»15 طبرسي نيز در ذيل اين آيه نوشته است: «الرجز:‌اسوأ العذاب».16
ج) در اين عبارت «اليم» صفت «عذاب» است.17 در صورتي كه در ترجمه به عنوان صفت «رجز» معنا شده است. با توجه به اين توضيحات، بهتر است آيه فوق اين‌گونه ترجمه شود: آنها عذابي دردناك از [نوع] بدترين عذاب دارند.
12. سوره زمر، آيه 63 در ترجمه عبارت «له مقاليد السماوات و الارض» نوشته‌اند: «كليدهاي آسمان و زمين از آنِ اوست». در اين عبارت واژه «السماوات» كه جمع است به اشتباه مفرد معنا شده است.
13. سوره طور، آيه 45 در ترجمه عبارت «فذرهم حتّي يلاقوا يومهم الّذي فيه يصعقون» آورده‌اند: «پس بگذارشان تا به آن روزي كه در آن بيهوش مي‌افتند برسند.» در برگردان اين آيه فعل مضارع مجهول «يصعقون» نادرست معنا شده است: «صعق يصعق صعقاً: از اين باب معني لازمي دارد: مردن، بيهوش شدن… و از باب فتح يفتح متعدي مي‌باشد و يا از باب افعال اصعق يصعق: هلاك كردنِ به صاعقه ميراندن، به واسطه نفخ صور»18 از توضيح فوق چنين بر‌مي‌آيد كه فعل ياد شده در اينجا از باب «فتح، يفتح» يا از باب افعال است كه در هر دوصورت بايد در ترجمه به شكل متعدي معنا شود

مقالات مشابه

نگاهی دیگر به ترجمه قرآن استاد فولادوند

نام نشریهمشكوه النور

نام نویسندهمجید فلاح‌پور

بررسي و مقايسه دو ترجمه از قرآن كريم

نام نویسندهمصطفی رضایی آملی